همین که الان در مدارس کشور ورود موبایل ممنوع است، نشان میدهد نظام آموزشی حتی با وسیله سادهای مثل موبایل کنار نیامده است. موبایل میتواند در خدمت نظام آموزشی باشد، بازیهای موبایلی و فناوری بلوتوث میتواند باعث رشد استعدادهای تحصیلی دانشآموزان شود.
متون درسی میتواند بر بستر موبایل پیادهسازی شود و از اشتیاق زایدالوصف دانشآموزان برای کار با موبایل به این صورت استفاده و بهرهبرداری شود البته باید نگرانیها و دغدغههای والدین در مورد دسترسی دانشآموزان به موبایل برطرف شده و تدابیر لازم در اینباره اتخاذ شود. نباید از این طرف یا از آن طرف بام بیفتیم بلکه باید از ظرفیتهای فناوریهای نوین ازجمله موبایل برای توسعه و پیشرفت وضعیت تحصیلی دانشآموزان استفاده کنیم. سالها پیش دانشآموزان آمریکایی در ریاضی دچار مشکل بودند، با برنامهریزی انجام شده بخش عمدهای از دروس ریاضی بر بستر بازیهای رایانهای و موبایلی پیادهسازی و در نظام آموزشی اجرا و تدریس شد و نتیجه آن ایجاد نسلی شده است که دیگر در ریاضی ضعیف نیست.
همین مسئله در مورد لپتاپ و تبلت و سایر ابزارهای الکترونیک نیز صادق است. چند سالی است که صحبت از لپتاپهای دانشآموزی در دنیا میشود. این لپتاپها دارای قیمت اندک و قابلیتهای آموزشی بسیاری هستند؛ ضمن اینکه دانشآموزان حین آشنایی با این ابزار از مهارتهای لازم برای کار با لپتاپ و رایانه در آینده بهرهمند میشوند.
تبلتهای دانشآموزی نیز که اینک صحبت از آن در ایران مطرح شده دارای چنین سابقهای است. اکنون در ترکیه، مالزی، هند و تایلند تبلتهای دانشآموزی در تیراژهای گسترده تولید و با قیمتهای باور نکردنی حدود 35دلار در دسترس دانشآموزان قرار گرفته و تمام کتابهای درسی درون این تبلتها که در ابعاد یک کتاب هستند قرار گرفته و تمام تکالیف و تمرینهای درسی با این ابزار انجام میشود.
اینکه چه زمانی این فناوریها در ایران رایج شود معلوم نیست.
اکنون هم برنامهریزان نظام آموزشی و هم اغلب والدین بیشترین هم و غمشان دور کردن بچهها از این فناوریهاست. سیستم سختافزاری و نرمافزاری کشور و سامانههای آنلاین نیز این روند را تشدید میکند و ظاهرا اصل بر تحریم این فناوریها یا بهعبارت دیگر فناوری ستیزی است. دلیل اصلی آن نیز این است که نسل قدیمی اساسا با این فناوریها آشنا نبوده و اکنون نیز با آن غریبه است. لذا بیش از فواید و ظرفیتها به تهدیدها و مشکلات آن میاندیشد.
اما دنیای امروز و فردا با این فناوریها عجین شده است. تقریبا کسی که به این فناوریها مسلط نباشد شانسی برای پیدا کردن کار و استخدام در هیچ دستگاهی چه دولتی و چه خصوصی نخواهد داشت، داشتن مهارتهای کار با رایانه و اینترنت جزو مبانی سواد دیجیتال و اطلاعاتی در آمده است و به کسانی که نتوانند با این فناوریها کار کنند میگویند بیسواد! متأسفانه در دانشگاهها که باید ترویجکننده مهارتهای کار با این فناوریها و ابزارها باشند نیز کمابیش همین وضعیت حاکم است.
تکالیف برنامههای پنج ساله توسعه چهارم و پنجم در حوزه تجهیز دانشگاهها به اینترنت و رایانه تقریبا به ورطه فراموشی سپرده شده است. ضریب نفوذ دروس مجازی و رشتههای مجازی و کاربرد فناوریهای اطلاعاتی در آموزش، پژوهش و امور رایج دانشگاهها بسیار اندک است. شاید از این زاویه نیاز به یک دگرگونی اساسی در نظام آموزشی کشور داشته باشیم.